سوال اینجاست ؛ پس چرا برخی افراد درگفتن اینکه من شیرگاه را شهرستان کردم گوی سبقت را از هم می ربایند درحالی که اصل موضوع خود جای بحث دارد. آیا این فقط کار تبلیغاتی نیست./ آیا به نظر شما شهرستان شدن یک منطقه که آنهمه هزینه سیاسی داشت بهتراست یا اینکه اقتصادش را سامان بخشیدن.
حسن حیدری سوادکوهی : از روزی که آن اتفاق افتاد، چنانکه انتظارش میرفت گروهی با سردی موضوع را تلقی کردند. یکدسته رنجیدگی نشان دادند و دسته ای دیگر هم از شوق اجازه ایراد هیچ نوع سخنی را به طرف مقابل نمی دادند. تقسیمات سیاسی و کشوری را عرض می نمایم.
تقسیم شدن سوادکوه به دو شهرستان ، سوادکوه و سوادکوه شمالی!
طراحان این طرح را ملاقات و حرفهایی این میان رد وبدل شد. از انگیزه شان پرسیدم، جوابی قانع کننده دستگیرم نشد. بنابراین برای درک این حقیقت چاره ای جز سیاست بی طرفی نداشتم. نه موافق طراحان شدم و نه همراه مخالفان. سکوت کردم تا اوضاع آرام شود و هیجانها فرو افتد.
امروز بعد از مدت زمانی تصمیم به نوشتن این مقال گرفتم تا آنچه را در طی این مدت، به عنوان یک شخص بی طرف فهم ودرک و لمس کرده ام به سمع و نظر شما رسانیده و درمیان گذاشته باشم. امید دارم انبوه بزرگان و خوانندگان بافهم و بیغرض، این متن را به خوشی تلقی کرده و اجازه میدانداری به اندک افرادی که دلها و اندیشه هاشان آمیخته با لجاجت می باشد، ندهند.
هدف راقم سطور نه آن باشد که به گذشته مراجعت و احیای مجدد داشته باشیم بلکه هدف به تکان آمدن غیرت و احساس جوانان و مردمان خونگرم و فداکار و جلوگیری از تعارضات بیشتراست تا با اتحاد فکری و تشکیل جمعیتی بزرگ، بیغرضانه، پاکدلانه و عاشقانه به کوشش برای رفع و زدودن این مشکلات و گرفتاریها بپردازیم.
و اما بعد...
در عصری که مرزها رنگ باخته اند و جهان تبدیل به دهکده ای کوچک شده و اتحادیه های بزرگ بین المللی شکل می گیرد و تجمیع هویتی و انسجام فرهنگی نمودی دیگر می یابد، عده ای برآن شدند سوادکوه بزرگ را به دو جبهه تقسیم کنند. « شمال و جنوب». این شیوه تقسیم وگزینش این عناوین، نویسنده را به یاد ایامی نه چندان دور در عرصه سیاست و اقتصاد بین الملل می اندازد که کشورهای جهان را با نامهایی چون کشورهای شمال و جنوب تقسیم می کردند. آنها معیار و میزانشان اقتصاد بود، توسعه بود، میزان بهره وری از فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و تکنولوژیکی بود و به این سبب کشورهای برخوردار را شمال و کشورهای بی نصیب از امکانات را جنوب می نامیدند ولی امروز ما برچه اساس نام شمال و جنوب را برگزیدیم؟ تاریخمان را با تقسیم جغرافیایمان، هویتمان را در راه منیّـتمان و فرهنگ مشترکمان را در راه منفعتمان به گوشه ای آویختیم.
امروز صدای لجاجت هایی به گوش می رسد که هنوز به این مقدار قانع نشده اند و می خواهند طرف مقابلشان را به زمین بزنند و سیاست باداباد را پیش گرفته اند و این بسیار خطاست.
سوادکوه سوم!
آیا امکان وقوعش هست؟ روزی به یکی گفتم آلمان شرقی و غربی در اروپای آن دوران، به علت تفکیک وقتی روبه سوی انحطاط و قهقرا بردند چاره ای جز کنارگذاشن اختلافات و به پیش گرفتن اتحاد با رعایت ملحوظات در خود ندیدند و با پیوندشان آلمان مقتدر امروز را شکل دادند و صنعت و اقتصاد قوی و ممتاز را در آن نهادینه کردند. و اگر نبود آن اتحاد استراتژیکی و آن همدلی تاریخی ، آیا امروز دیدن آلمان پیشرفته برایمان مقدور و میسور بود؟ پس چرا ما با این همه تجارب ارزشمند پیش روی، همچنان غیر واقعبینانه ساز جدایی کوک می کنیم وبر طبل عدم تفاهم می کوبیم.
حال می دانم سخن راندن در این مورد شاید امروز کمی دیرهنگام باشد ولی امروز چاره ای دیگر باید جست تا وقوع سنتزی جدید رامانع شویم. در طی این ایام شنیده، دیده یا لااقل خوانده ایم که اقلیتی محدود با طرح بحثی چون تقسیمات اراضی! سعی در ایجاد ساختار سیاسی و دیوانی نوینی نموده اند تا شاید اندکی قدر ببینند و بر صدر نشینند و اما دیدیم که حاصل این دکترین، ادعای برخی افراد مبنی بر پیوستن بخشی از خاک و موقعیت سوادکوه به استان تهران شده بود. و این در نوع خود پدیده که چه بگویم، فرا پدیده ایست عجیب.
شما را نمی دانم، اما برای خودم جای سؤال است چگونه افرادی حاضرند در نقش پدرسالار دخالتی که بیشتر به قیمومیت شباهت دارد انجام دهند و در مباحثی کلان ، مهم و امنیتی و حیثیتی وارد شوند و با چنین حالتی احساس کنند که عموم مردم را به شاهراه خوشبختی رسانیده اند. باید به آنها گفت؛ آقایانی که در این چند سال به کارهای سیاسی و اجتماعی وارد شده اید، گفتارو رفتار و کردار شما در سرگذشت این دیار مؤثر بوده، نامهای شما در تاریخ خواهد ماند و فرزندان و آیندگان درباره شما قضاوت خواهند کرد. همانگونه که ما از گذشتگانمان می گوییم. یادتان باشد آیندگان، شما را باعث و پاسخگوی تمام مسائل امروز خواهند دانست. پس هوشیار باشید.
آیا شهر شیرگاه که امروز نام سوادکوه شمالی بر خود می بیند و از نظر اقتصادی، توسعه ای دچار چالشهایی اساسی است به نظرتان بعد از ارتقاء عنوانی ، انقلابی صنعتی چون انقلاب قرن هجده میلادی در آن روی خواهد داد؟
سد لفور برای شهرستان بابل نعمت است و برای شیرگاه نغمت. حجم و ترافیک بالای تردد وسایل نقلیه سنگین و نیمه سنگین تمامی راه های نیمه آباد منطقه لفور را تبدیل به جاده ای نا ایمن نموده است که گذر از آن به مانند گذر از صحراست. در حالی که این ظرفیت عظیم با درایت سیاسیون و مسؤلان می توانست منافعش به نفع اهالی شیرگاه و سوادکوه به خدمت گرفته شود. جنگل سرسبز منطقه متولی اش قائم شهر است و شیرگاه و مسئولینش خارج از گود نشسته اند و از دور فقط می گویند لنگش کن!
شیرگاه از معضل آب شرب سالم در رنج است ولی آب سد لفور و لوله هایی با مقیاس اینچ بالا که قامت خود را به سوی بابل افکنده اند معلوم نیست که راهی کدامین دیارند.
کارخانه اشباع و تراورس شیرگاه چون بیماری درحال کما و اغما که دیگر امیدی به بازگشت ندارد واز آنجایی که می داند این طبیبان پرمدعا ولی کم توان چون امامزاده ای بی معجزه هستند، منتظر سوپرمنی است تا لااقل به لطف، اعضاء و جوارحش را اهداء نماید به صنایع اصفهان و سمنان ، تا شاید اینگونه خیری نصیب خود و دعایی برای شیرگاهیان به ارمغان آورد.
پس کجایند آن آدمهای دلسوز. آیا به نظر شما شهرستان شدن یک منطقه که آنهمه هزینه سیاسی داشت بهتراست یا اینکه اقتصادش را سامان بخشیدن. آیا بهتر نبود انرژی ما صرف توسعه کیفی شود تا صرفاً کمی؟ امروز در بهترین حالت این است که با استقلال ادارات!( آنهم با علم به اینکه وقوعش به این زودی میسر نمی باشد) تنها چند کارمند آنهم با رابطه قوی و خارج از ضوابط جذب نهادها و ادارات می شوند اما توجه به موضوعات اقتصادی و زیر ساختی و کارسیاسی نکردن برخی صاحبان زر و زور، می توانست بهاری دلکش را در این سرزمین نوید دهد. سوال اینجاست ؛ پس چرا برخی افراد درگفتن اینکه من شیرگاه را شهرستان کردم گوی سبقت را از هم می ربایند درحالی که اصل موضوع خود جای بحث دارد. آیا این فقط کار تبلیغاتی نیست. قضاوتش با شما.
حال اگر مجموعه سوادکوه را در نظر بگیریم شهرک های صنعتی اش، راه های مواصلاتی اش، معادن و صنایعش جای تأمل و تعمق دارد. چرا باید هرسال یکبار برای کک سازی مراسم افتتاحیه بگیریم. این نشان از چیست؟ چرا برخی افراد و متأسفانه مسئولین ما به جای رفع این چالشهای بزرگ سریعاً به بحث تقسیمات ورود پیدا می کنند؟ آیا این راه برای جلب اعتماد مردم راحت تر است؟ چرا باید در روزهای منتهی به پایان هفته از پنچ الی ده ساعت مابین شیرگاه – زیراب معطل شویم؟
آیا هنوز وقتش نرسیده این موضوعات را در صدر کارها و اولویت برنامه هایمان بگنجانیم. جالبش اینجاست آنوقت اگر کسی پیدا شود و به لطف کمکی به ما بنماید آن دوستان و خدم و حشمشان برآن دلسوز می تازند و میگویند که چه کسی از شما درخواست امدادی داشت و توبا این عمل، شرایط را برما سخت و موقیعت ما را در خطر و خلاصه اش کاری خارج از چهارچوب و عرف انجام می دهی. انصافاً جای بسی توجه است.
ببینید مسائل بسیار مهم و بسیار اساسی که ماندن و رفتن جمعیت سوادکوه بسته به آنهاست چه رنگی به خود گرفته و در چه محیطهایی به جریان افتاده است. آقایان؛ شوخی نیست. راه افتادن نزاع حیدری – نعمتی و ابراز گلایه به جانب یکدیگر نمی تواند جلوی بدبختیهای آینده را بگیرد. اینها سبب رنجش بیشتر خاطر مردم ولایی وشهید داده سوادکوه گردیده وسختی را در دلها تولید می کند.
و اما امروز...
امروز مقصود چاره جویی برای این دردهاست. دیگر وقت نزاع لفظی نیست. ما در معنا و مفهوم اشتراک و همه ما ریشه در یک آب و خاک داریم. باید به جای دامن زدن به نزاعها، دست به دست هم دهیم و آن سیاستی که به نفع مردمان این دیار است برگزینیم.
شیرگاه ، زیراب، پل سفید ، آلاشت و ...با توابعشان برای ما اهالی سوادکوه همتا و یگانه و واحد هستند. خاک مقدسش را توتیاو سرمه چشمان خود میسازیم و با چشمه سارهای زیبا و پرطرواتش وضوی عشق میگیریم و خاکش را تربتی میدانیم که به رسم ادب سر بر آستانش می ساییم و نمازی ماندگار به یادگار به جانب معبود و معشوقمان به جای می آوریم. پس یادمان باشد همه ما باید در اندیشه ای باشیم تا بقای سوادکوه تضمین و منافع مردمان پاک نهادش تأمین شود.
مه دل نازک مثال شیشه
مه دل رحم دله دارنه ریشه
مه دل مهر مردمونجا سوئه
مه دل قهر و کینه جا عدوئه
ایمیل مستقیم : info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000292393
working();